بابا علیرضا زیارت قبول
بابایی مهربون دلمون برات خییییییییییییییییییییللللللللللللللللللللللللللللللللللی تنگ شد امیدواریم هر چه زودتر به خونه برگردی ...
نویسنده :
مامان زینب
19:23
عکس زهراناز با بهرادجون
من و بابایی با مامان ثریا رفتیم خونه دایی جون پیش خاله جون فاطمه و آزاده و نفسیه خیلی خوش گذشت اینم عکست با بهراد جون ...
نویسنده :
مامان زینب
19:23
سوراخ کردن گوش های زهراناز
مامانی ، بابایی و مامان ثریا با دخترم رفتیم پیش آقای دکتر تا گوش های نازتو سوراخ کنه خیلی خیلی نگرانت بودیم ، من و مامان ثریا دلمون نیومد بریم داخل مطب ، بابایی بغلت کرد تا دکتر گوشتو علامت بزنه و سوراخ کنه خیلی خیلی گریه کردی منم گریم گرفته بود دیدم دخترم با دو تا گوشواره قرمز اومد البته با هق هق گریه و... اینم گوشواره های این پرنسس خانوم.......... ...
نویسنده :
مامان زینب
19:23
سیسمونی زهرا ناز در سایت ♥ کودک من♥
اولین عید قربان دخترم
امسال اولین سالی بود که خانواده ما سه نفره شد من و بابایی با دختر نازمون رفتیم ساری خونه پدر جون ، خیلی خوش گذشت اما جای بابا علیرضا خالی بود. ، غروب اومدیم خونه واسه اینکه مامان ثریا تنها بود با هم رفتیم بیرون تا جای خالی بابا رو کمتر احساس کنه ... ...
نویسنده :
مامان زینب
19:22
اولین عید غدیر با حضور دخترم
دختر عزیزم عیدت مبارک بابایی و مامانی خیییییییییییییییییلی خوشحالند که امسال در کنار تو این عیدو جشن گرفتند اما جای بابا علیرضا خالی بود عکسای قشنگ تو میزاریم تا بابا جونت از راه دور ببینتت و خوشحال بشه امروز رفتیم خونه مادرجون تا عیدو بهش تبریک بگیم چون مادر جون سیده کلی عیدی گرفتی که عکساشو حالا باهم می بینیم الهی مامان فدای خنده هات بشه که هی خودتو واسه مامان لوووووس میکنی اینم عیدیای دخترم که مامانی و بابایی واسه دختر نازشون گرفتن اینم عیدی مامان ثریا و اینم عیدی مامانی بهراد جون وااااااااااااااااااااااااای ...
نویسنده :
مامان زینب
19:22
حموم کردن عشق مامان
دختر گلم عاشق آب و آب بازیه وقتی میره حموم اولش خیلی میترسه بعد که یه خورده آب رو تنش میریزم دیگه نمی ترسه با مامان حسابی قرقر میکنه اینقدر ناز میشه که مامان دلش میخواد بخورتش اینم موش موشک مامان ...
نویسنده :
مامان زینب
19:22